ای کار غم تو غمگساری
ای کار غم تو غمگساری
اندوه غم تو شادخواری
اندوه غم تو شادخواری
از کبر نگاه کرد رویت
از کبر نگاه کرد رویت
در چشمهٔ خور به چشم خواری
در چشمهٔ خور به چشم خواری
از تابش روی و تاب زلفت
از تابش روی و تاب زلفت
شب روشن گشت و روز تاری
شب روشن گشت و روز تاری
فقر غم تو ز باغ دلها
فقر غم تو ز باغ دلها
برکند نهال کامگاری
برکند نهال کامگاری
ای شربت بوسهٔ تو شافی
ای شربت بوسهٔ تو شافی
وی ضربت غمزهٔ تو کاری
وی ضربت غمزهٔ تو کاری
داری سر آنکه بیش از اینم
داری سر آنکه بیش از اینم
در بند فراق خود بداری
در بند فراق خود بداری
گویی بی من دل تو چونست
گویی بی من دل تو چونست
چونست به صد هزار زاری
چونست به صد هزار زاری
روزی که غم نوم نمایی
روزی که غم نوم نمایی
آنرا به غنیمتی شماری
آنرا به غنیمتی شماری
با یاران این کنند احسنت
با یاران این کنند احسنت
چشم بد دور نیک یاری
چشم بد دور نیک یاری
امروز بر اسب جور با من
امروز بر اسب جور با من
هر گوشه همی کنی سواری
هر گوشه همی کنی سواری
ترسم فردا گه مظالم
ترسم فردا گه مظالم
تاب ثقةالملوک ناری
تاب ثقةالملوک ناری